شاد زی ای مرز آزادی گزین
شاد زی ای کشور مردآفرین
جان ببخش ای رنگ و بوی آسیا
تازه باش ای گلشن خاور زمین
ای می آزادگی را ساتگین
ای که از دور «یما» آزاده ای
درس آزادی به خاور داده ای
نقد مردی ارمغان آورده ای
خیز! مستی کن! چرا استاده ای؟
ای تو را هنگامهٔ مشرق رهین
ای دل پر آرزوی آسیا
خانهٔ قوم نجیب آریا
ای بهار عشق و بستان امید
سخت می بالم که می بینم تو را
اندکی با آرزوی دل قرین
ای فروغ دیدهٔ افغانیان
پیش تر رو با قدم های زمان
سر بکش ای آفتاب خاوری
مردخیز افتاده دامانت چنان
کآسمان می ترسد این جا از زمین
این که شادی شایقش آزادگی است
انکشاف تازه را آمادگی است
پرچم رنگین به قلب کوهسار
در حوادث شاهد استادگی است
جلوه کن در بزم هستی به از این!
خرداد، ۱۳۳۶